مگر چه می شود؟

التماست نمی کنم
هرگز گمان نکن که این واژه را
در وادی آوازهای من خواهی شنید
تنها می نویسم بیا
بیا و لحظه یی کنار فانوس نفس های من آرام بگیر
نگاه کن
ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است
اگرنگاه گمانم به راه آمدنت نبود
ساعتی پیش
این انتظار شبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم
حال هم
به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم
بارش قطره یی از ابر بارانی نگاهم کافی ست
تا از تنگه ی تولد ترانه طلوع کنی
اما
تو را به جان نفس های نرم کبوتران هره نشین
بیا و امشب را
بی واسطه ی سکسکه های گریه کنارم باش
مگر چه می شود
یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم ؟
ها ؟
چه می شود ؟

نظرات 5 + ارسال نظر
رضا جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:14 ب.ظ http://www.hamghadam.ir

سلام عزیزم
تو fb نظرم و گفتم
بازم میگم
عالی عالی عالی عالی

چاکرم رضا جووووووووووووووووووووووووووون!

light4night جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ب.ظ http://ligt4night.blogfa.com

bia!

کجا بیام؟
آها تو fb گفته بودی!

وحید جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:57 ب.ظ

دیدی گفتم وبلاگ حسین همیشه زندست؟
از گست های عشقانه بدم میاد
ینی از این جور پست ها بدم میاد

خوب بدت بیاد!
الان از دستت عصبانیم واسه من خودتو لوس نکن که حالتو میگیرما!

hashem شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ق.ظ http://rashel20.mihanblog.com

sallam hosein jun
chi shode post gozashti bade omri???
nakone khabarie???

ama kharej az bahs haye bihude.....matne kheyli ghashangi bud
vaghean b omghe neveshte k deghat kardam zibaeie matno fahmidam
vaghean merccccc

الهی فدات شم با اون توجهت به عمق نوشته.
خبر که دارم ولی خبرای بد!
بازم مرسی از نظرت.
قربون تو!
اوه اوه باز داره زیاد میشه!
دوباره قضیه پاشیدن زندگی و اینا!!!!!۱

not late شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:44 ب.ظ

مثل همیشه خیلی قشنگ بود
مرسی

ممنون از لطفتون
سپاس که سر میزنید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد